• وبلاگ : دريا و من
  • يادداشت : خودسانسوري ممنوع!
  • نظرات : 7 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    قصه گوي عزيز

    ميشه خودتو معرفي کني و بيشتر بهم سر بزني

    من منتظر نقد هاي شما هستم

    سلام قصه گوي عزيز
    براي تولد زيباترين روحِ ستوده صفات ، دعوتي به "آواز باران".
    ممنون ميشم از نقد و نظر تو بانوي بزرگوار و ديگر دوستاني که دستي و علاقه اي در زمينه ي شعر و داستان دارند.
    عيدتان مبارک.
    + حرف هاي خاکستري 

    مدتهاست مي آيند و من پس مي زنم . مي گويم يک چيز بهتري بايد بيايد يک چيز زيباتري يک چيز دل بخواه تري

    ......

    دوست دارم بيشتر بخوانم بيايم ...اين چندروز تمام شود سرم خلوت تر مي شود ....

    سلامتباشيد

    سلام
    گفتن و تاکيد اين نکته حداقل براي خود قشر نويسنده و علاقه مند به نوشتن لازم است.
    داستان و قصه، زندگي است يعني اين طور بگويم که به نظرم اگر سينما آوردن پيام و معنا در يک تصوير خوش ساخت از زندگي باشد، يا شعر آوردن پيام و معنا در لواي يک حس زيبا و شعله ور از زندگي، داستان خود زندگي است و همه آن.
    گاهي خودمان پيشداوري مي کنيم ، ذهن خواني مي کنيم و جاي ديگران تصميم مي گيريم و با همه اين ملاحظات مي نويسيم اما فارغ از همه اين ها بايد فقط نوشت اين اصلي ترين مرحله خلق است.
    به هر صورت از شما بابت يادداشتان و تذکر و يادآوري اش تشکر مي کنم.
    درود و سپاس.
    پاسخ

    سلام.ممنون از حضورتان و نظرتان.ومگر سينما بدون داستان زنده است؟حتي شعر هم وقتي در لايه هاي خود داستاني را پنهان کرده باشد و مخاطب از کشف آن لذت ببرد است که به دل مي نشيند.بله داستان خود زندگي ست.

    سلام

    ممنون از به روز بودن.

    مهمتر از همه چيز نوشتن است. حتي وقتي الهام قطع مي شود. اما به قول خودتان اين نوشته ها بعدا سر و شکل ديگري پيدا مي کنند و مي توانند سرزنده تر يا رديفتر شوند.

    باز هم ممنون.

    پاسخ

    سلام. من هم ممنون از نظرتان
    در مجموع باهاتون موافقم اما من يه نکته اضافه کنم که اين خودسانسوري نکردن رهزن راه خيلي از داستان نويسها شده و باعث شده به همين خيال هميشه توي دنياي کوچيک و محدود خودشون باقي بمونن.
    بي تعارف دنياي دروني تيپ هنرمند معمولا خيلي کوچيک و محدوده و دغدغه هاشون خيلي وقتها دغدغه هايي نيست که به درد مردم بخوره
    بعد طرف فکر ميکنه نبايد خودسانسوري بکنه و يه عالمه اثر هنري بي خاصيت روي همين حساب توليد ميکنه
    پاسخ

    آقاي اسطيري ممنون از حضورتان...هنرمند هم جزوي از مردم است نه چيزي جدا .دغدغه هايش از جنس دغدغه هاي مردم است و تنها فرقش اين است که مي تواند اين دغدغه ها را طور ديگري ببيند و بيان کند.در ضمن خودسانسوري را تنها در موقع نوشتن معتقدم .هر نوشتني به معني منتشر شدن نيست..آثار هنري بي خاصيتي که شما توصيفش مي کنيد حاصل انتشار است.
    سلام.
    موافقم اما نه در اين حد،
    به نظرم از يه جايي به بعد ديگه ذهن خيلي باري به هر جهت ميشه و هر تفاله اي رو راه ميده روي کاغذ.
    فکر مي کنم اين حديث رو پيامبر در مورد شعرا گفتن، که نماينده ديگر هنرها هم هستند تو اون زمان.
    دو نوع الهام داريم، الهام رحماني و شيطاني.
    پس اين ايده ها و تصاويري که به ذهن مياد رو بايد کنترل کرد.
    درست که بعد از نوشتن ميشه همه چيز رو فيلتر کرد ولي اين آزاد گذاشتن ذهن بدون هيچ فيلتري به نظرم به مرور زمان وزنه ي الهامات شيطاني رو زياد مي کنه، چون ساده تر هستن و جذاب تر.
    موفق باشيد.
    ياعلي
    پاسخ

    سلام.من هم موافقم با شما اما نه در اين حد.قلم ما هر چقدر که آزاد بگذاريمش قيد و بندي دارد که حاصل اعتقاد خود انسان است.اگر ذهن نويسنده لباس ايمان به تن داشته باشد ترسي از آزادي اش نبايد داشته باشيم...ضمن اينکه با محدود کردن هم جلوي همه ي الهامات را مي گيريم حتي رحماني اش را..ممنون از توجه و نظر ارزشمندت.
    + ناهيد 
    سلام دوست عزيز
    خيلي زيبا نوشتي ، قبول دارم ... من مدتهاست دچار خودسانسوري شدم و همين باعث شده نتونم مثل سابق شعر بگم... مجبورم بخاطر شرايط خودسانسوري کنم و ميدونم اين به احساساتم صدمه مي زنه ...
    پاسخ

    سلام ناهيدم...بله صدمه مي زنه .پس نکن اينکارو.براي خودت لا اقل بنويس!
    سلام قصه گوي عزيز
    من با هرکسي قهر کنم با شما قهر نميکنم
    اصلاآدمقهرقهرو نيستم
    فقط آرزو داشتم سال گذشته يا گذشته تر با شما آشنا ميشدم
    با نوشته هاتون
    زماني که تنها دغدغه ام نوشتن بود
    الان توي کاري دست وپا ميزنم که نميدونم به مقصد مورد نظر منو ميرسونه يا نه
    به خدا اميد دارم
    و به دعاي شما
    يه مشکل کوچيک ديگه هم هست
    اونم پارس بلاگه که هربار اسمو آدرس منو ميخوره
    کاش شما هم تو بلاگفا مينوشتي
    و يا کاش من تو پارس بلاگ بنويسم
    خيلي به بلاگفا عادت کردم و ترکش برام سخته
    وگرنه آش دهن سوزي نيستهميشه با شما آشتي ام دوست عزيز و نويسنده من
    پاسخ

    سلام بانوخوش اومدي...بزرگتر که مي شويم نمي شود تنها دغدغه مان نوشتن باشد...آنقدر دغدغه هاي ريز و درشت دورو برمان پر مي شوند که نوشتن فقط مي شود انگار يک کار تفنني...اما مي داني عزيز همين کار به ظاهر تفنني چه نقشي در زندگي ماها که نوشتن برايمان مهم است دارد؟انگار کن که بايد مسير طولانيي را شنا کني تا کار خيييلي مهمي را انجام دهي حالا بين اين شنا کردن ها و دست و پا زدن ها حتما بايد هر چند متر سرت را بالا بياوري و نفس بگيري...نوشتن براي ما همين نفس گرفتن در شناست.پس ترکش نکن...تقريبا همه ي دوستان خوبم در بلاگفا مي نويسند اما من از اول دوستش نداشتم...به دوستانم سر مي زنم،آنها هم.مهرباني اين چيزها نمي شناسد.
    مطلب جالبي بود
    پاسخ

    ممنون
    سلام دريا جان
    فوق العاده بود. تمام تجربياتي رو که هميشه موقع نوشتن دارم ، در اينجا بصورت کلاسه شده ميبينم. به همين دليل هر سطر از توصيه هايي که مطرح مي کني فوق العاده منو به وجد مياره.
    در پُست اخيرم بنام زيارت نامه ، در پاسخ به کامنت آقاي مهدي حسني ، مطلبي رو بر حسب تجربياتي که از خوانش هاي متفاوت خواننده هام داشتم ، بيان کردم. خيلي برام مهمه که هم نظرت رو بدونم و هم اينکه بدونم آيا براي ديگران هم اين مشکل پيش اومده يا نه؟
    ممنوم از مناعتي که با اين ممنوعيت ها مي بخشي.
    درست مثل خود دريا که بي هيچ چشمداشتي آرامشش رو نثار ميکنه. وقتي ذهن ساحل در تنظيمات قبلي خود دچار طوفان ميشه و ديگه نميتونه سلولهاي خاکستري شن و ماسه هاش رو براحتي آپلود کنه يا از اعماق دريا دانلود کنه ، يه دفه دريا با يه عمليات ريست مياد و اونو از اين اغتشاشات ذهني پاک ميکنه و به وضعيت قراردادي اوليه برميگردونه. وضعيتي که پيش از اين اين بهم ريختگي داراي تنظيمات اصولي و پيکربندي شده اي بوده .
    خير سرم چه مثال شاعرانه و لطيفي زدم !!؟؟
    اصلا ربطي به اينهمه نرم افزاريِ دريا نداشت...
    تو رو خدا يکي منو بعد از اين ريست ، خاموش کنه...
    پاسخ

    سلام.فداي شاعرانگيت بانو.جوابت را در وبلاگ خودت نوشتم


    سلام

    هر روز يک مطلب خوب اينجا ياد مي گيرم

    با اين که هشت سال بيشتره دارم مي نويسم

    پاسخ

    سلام.شما محبت داريد ...ديگر چه بگويم!

    با سلام

    با غزلي به روزم .. دعوت من رو بپذيريد خوشحال ميشم.

    پاسخ

    سلام...آمدم و لذت بردم زيااااد
    + پورنجاتي 
    دو جمله ي آخر
    دو جمله ي عميق و زيبا و درست آخر

    * سپاس
    پاسخ

    استاد هر چه دارم از آموزه هاي شماست.ممنون که سر مي زنيد.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 18 دي 92 نوشته شما با عنوان خودسانسوري ممنوع! به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. دبير تحريريه ي اين انتخاب وستا و دبير سرويس آن تبسم بهار بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
       1   2      >