• وبلاگ : دريا و من
  • يادداشت : به حق باران...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام قصه گوي عزيز
    در وحله ي اول با خواندن نيايشت ، مفهومي ساده از يک قطعه ي ادبي بسيار ابتدايي ، برداشت ديگري به ذهن خواننده نميرسد. اما وقتي خواننده با اصطلاحات سمبليک و استعاري ادبيات و زبان ادبي قرآن آشنايي حتي مختصري داشته باشد متوجه ميشود که همين واژه هاي بسيار ساده از بار معنايي عميقي در لايه هاي ديگري زير لايه ي پوستي خود در بر دارد. با اين نگاه ، کلماتي مثل آسمان،ابر،باران،شکاف بين ابرها،باد،نسيم،قطره،دانه ي شن،پنجره،عکس و شيشه ؛ مفاهيم ديگري غير از معاني اوليه و سطحي خود را مي يابند. بهمين دليل بنده با خواندن دوباره ي اين نيايش به ياد اين آيه ها با همان زبان طبيعتگرايشان افتادم. زبان طبيعت در بعضي از آيات سمبليک و تمثيلي قرآن فقط براي تفهيم ساده تر موضوع به جامعه ي آن زمان عرب نبوده است. بلکه براي همه ي زمانها و همه ي جوامعي که از نظر درک ادبي به افق هاي چشمگيري دست يافته اند نيز کاربرد دارد. اين آيات براي تفهيم موضوع ارسال پيامبران به سوي قوم شان بوده است :
    " و از نشانه هاي او اين است که بادها را بشارت دهنده مي فرستد ، تا بخشي از رحمتش را به شما بچشاند و تا کشتيها بفرمان او روان شوند و شما از فضل او بهره مند شويد. باشد که شکرگزار باشيد. و همانا پيش از تو فرستادگاني بسوي قومشان گسيل داشتيم که دلايل روشن برايشان آوردند ، آنگاه از کسانيکه مرتکب جرم شدند انتقام گرفتيم و نصرت مؤمنان حقي ست بر عهده ي ما. خداست که بادها را مي فرستد تا ابري را برمي انگيزد ، سپس آنرا در آسمان آنگونه که بخواهد ميگسترد و آنرا قطعه هايي بر روي هم قرار ميدهد ، آنگاه مي بيني که از لابلاي آن باران بيرون مي آيد و چون آنرا به هر کس از بندگانش که خواهد برساند ، به ناگاه آنان شادي مي کنند. "
    ادامه دارد ...