به نام خدا
یکی از مسائلی که ممکن است ذهن بعضی نویسندگان و داستان نویسان را به خود مشغول کند،وبلاگ نویسی است.این که اصلا وبلاگ نوشتن کمکی به نویسنده می کند و یا بر عکس به نویسنده آسیب می زند سوالی ست که شاید هیچ کس جواب قاطعی برایش نداشته باشد.
نویسنده ها ی مختلف هم هر کدام در این مورد نظراتی داشته اند.بعضی معتقدند راحتی نشر اثر در وبلاگ و ارتباط بی پرده و مستقیم با مخاطب می تواند به نویسنده کمک کند تا یاد بگیرد به عکس العمل ها و نظرات خوانندگانش احترام بگذارد.بعضی دیگر معتقدند وبلاگ نوشتن اشتیاق نوشتن و برخورد با سوژه ی جدید را از نویسنده می گیرد و نویسنده نمی تواند همان شور را در داستان هایش داشته باشد.
از طرفی خطری که نویسنده را تهدید می کند درگیر شدن با حواشی و بحث ها و مسائلی ست که می تواند در نوشتنش اثر منفی بگذارد.
از آن طرف بعضی معتقدند وبلاگ نویسی مثل هر نوع نوشتن دیگر به نویسنده برای رشد کارهایش کمک می کند.نویسنده باید بنویسد و وبلاگ هم شکل خوبی از نوشتن است ،مثل خاطره نویسی.
همین طور وبلاگ راه ارتباطی خوبی بین نویسنده و مخاطب برقرار می کند.نویسنده می تواند از این طریق کتاب هایش را معرفی کند و مخاطب هم می تواند از این راه با نویسنده های مورد علاقه اش در ارتباط باشد .
از نظر من داستان نویسی با وبلاگ نویسی زمین تا آسمان فرق دارد.وبلاگ نویسی خود یک رشته ای از نویسندگی ست.
مثل مقاله نویسی،خاطره نویسی وداستان نویسی رشته ای هم به نام وبلاگ نویسی داریم.لزوما یک داستان نویس یا مقاله نویس خوب یک وبلاگ نویس خوب نمی شود و همینطور یک وبلاگ نویس موفق و پر مخاطب لزوما یک نویسنده ی خوب از آب در نمی آید هر چند هر دو ممکن است و اگر باشد که چه بهتر!
برای داستان نویسان ،وبلاگ مثل یک شمشیر دو لبه است.نمی خواهم قضیه را اینقدر خشن نشان دهم اما به نظر من واقعا هست.به همین شدت.
می تواند کمک کند به نویسنده برای شناخته شدن و بهتر نوشتن و از طرفی می تواند علتی شود برای خشک شدن قلم نویسنده.
پ.ن :وبلاگ که می گویم بقیه ی صفحات مجازی را نیز شامل می شود.
پ.ن2:انگار باید همیشه باران ببارد تا من دستی به این صفحه بکشم
همیشه نویسا باشید و
موفق تر