خدایا
به حق آسمان
به حق باران
به حق همین قطره که از لای انگشتانم سر می خورند
به حق آن تکه ابر کوچک سرگردان
به حق این دانه ی شن که با قطره ای سیراب می شود
دلمان را به خودت وصل کن تا آرام شود
خدایا
به حق ابرها
به حق شکافی که لای ابرها باز می شود و آبی آسمان در آن پیداست
به حق باد
که ابرها را دسته جمعی به حرکت وا می دارد
به حق نسیم
که چادرنمازم را توی صورتم تکان می دهد
به حق عکس ابرها
روی شیشه ی پنجره ی خانه ی مردم
دلمان را به خودت وصل کن
تا
آرام شود
پ.ن: باز هم باران گرفت و دلم...